جدول جو
جدول جو

معنی سال هیر - جستجوی لغت در جدول جو

سال هیر
بپرس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سال دار
تصویر سال دار
سالمند، سال دیده، پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فال گیر
تصویر فال گیر
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمین گود و پست که سیل در آن جمع شود، سیلاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
دهی است از دهستان بروجرد بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و 7هزارگزی جنوب راه الیگودرز به گلپایگان. هوای آن معتدل و دارای 75 تن سکنه است آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ)
فالچی، فال گو، زاجر، (یادداشت بخط مؤلف)، شخصی که ادعای اخبار از مستقبلات کند به توسط احضار اموات و سؤال نمودن از ایشان، و این مطلب در شریعت موسوی ممنوع بود و مرتکب آن بایستی سنگسار شود، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تیره ای ازایهاوند هفت لنگ، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان واقع در هشت هزارگزی جنوب خاوری لنگرود و کنار شوسۀ لنگرود به رودسر، ناحیه ای است واقع در جلگه دارای آب و هوای مرطوب و مالاریائی، سکنۀ آنجا 146 تن که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است، محصول آن برنج و ابریشم و نیشکر و صیفی می باشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لِ هَِ)
رجوع به سال شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
چهل و دومین سال سلطنت نوشیروان (که مقارن 572-573 میلادی است). زیرا هیچ سالی به اندازۀ آن سال مشحون از آثار بسیار مهم نبوده است لذا اعراب آن سال را ’سال فیل’ خوانده اند. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 صص 255- 257 و ص 656 و رجوع به عام الفیل شود
لغت نامه دهخدا
ایذج، ایذه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از جاهای تاریخی در ناحیۀ بختیاری است که در 115 هزارگزی مشرق شوشتر واقع شده است و دارای مجسمه ها و معابد و بناها و کتیبه هایی به خط میخی است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، و رجوع به مال امیر و ایذه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نوعی فال بین، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سال بر
تصویر سال بر
درختی که یک سال بار آورد و یک سال نیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فال گیر
تصویر فال گیر
مروینش کت پیشگوی اختری کندا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
فرهنگ لغت هوشیار
سیلابگیر، سیلزار، سیلگاه، مسیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آسان گیر، سهل انگار، مسامح، مسامحه کار
متضاد: سختگیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
Years
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
années
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کارگر سالانه، کارگری که براساس قراردادی عرفی و در برابر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
годы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
Jahre
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
роки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
lata
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
anos
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
anni
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
años
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
jaren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
वर्षों
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
tahun
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
년들
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
שָׁנִים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
yıllar
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی